شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (3)
دوست داشتم در مورد صدا برداری بدانم
صندلی ام را پیدا کردم و کیفم رو گذاشتم روی صندلی و رفتم تا ببینم صدابردار سالن همایش چطوری کار میکنند، رفتم و از نزدیک با کار مجموعه ی تنطیم صدا اشنا شدم حدود ده قیقه ثابت یک جا ایستادم و به کار ان آقا و خانم و تنظیمات و دکمه ها نگاه کردم یک لحظه دیدم نفر جلویی من که روی صندلی نشسته بود از پایین به من نگاه کرد دیدم اقای معین بودند و چون قبل از این در بیرون از سالن همدیگر را دیده بودیم زیاد اتفاق خاصی نیفتاد اما خیلی دوست داشتم اگر ناراحت نمیشدند و مزاحم نمیشدم در مورد تک تک تجهیزات و دکمه ها توضیح بدهند، بعد از ان برگشتم و رفتم روی صندلی خودم نشستم و جالب بود که یکی از شنونده هایی که میشناختم صندلی اش کنار صندلی من بود و برای همین فرصت خوبی شد تا از هر دری(درهای رادیو جوان) صحبت کنیم
تشکر میکنم از مسئول چینش شماره صندلی ها!
بلاخره مراسم با قرائت آیاتی چند از قران مجید توسط قاری محترم که انصافا تلاوت خوبی هم داشتند اغاز شد و در ادامه سرود ملی با صدای بسیار بلند پخش شد و این صدای بلند تقریبا تا اخرین دقایق مراسم یک ذره هم کم نشد من اخرش هم متوجه نشدم بخش صدابرداری چرا یک ذره هم حجم صدا را کم نکردند ، حالا جالب بود که موقعیت ما در محل بسیار مناسبی قرار داشت و هم از نظر رفت و امد و هم از نظر زاویه دید و هم از نظر فاصله بین دو بلندگوها و شنونده و هم از نظر کنترل ورود و خروج حاظران در مراسم دقیقا محلی بود که دوستش داشتم برای همین تقریبا تا اخرین دقایت از جای خودم تکان نخوردم و تشکر کردم از کسی که شماره های صندلی و شماره های کاندیدها را مرتب کرده بود.از طرفی صندلی مهمانهای ویژه که در ردیف اول قرار داشت درست سه چهار متر با بلندگوها فاصله داشت و من دهعا با به این فکر میکردم که با ان حجم بلند صدا مهمانها در چه حالی هستند و خوشحال بودم که مهمان ویژه نبودم و معتقدم که باید صدابرداری درست انجاتم میشد و یا مجموعه ای استاندارد تدارک دیده میشد.
طراحی دکور مجموعه خیلی بد و ناشیانه بود!
از طراحی و دکور روی سن راضی نبودم ، تجهیزات و ادوات گروه موسیقی علی لهراسبی همه ی دکور را اشغال کرده و به هم ریخته بود و جلوی سن را هم بلندگو و پرژکتور ها و چراغهای رنگین خیلی بزرگی اشغال کرده بود و فضای دکور را به هم زده بود و به نوعی مخاطب حاظر در مراسم هیچ خلاقیتی را در این مجموعه شلوغ احساس نمیکرد، فکرم در بین آن همه وسایل به هم ریخته مشغول شده بود نمیتوانتم در ان مجموعه به هم ریخته تصور حضور گوینده ها و مهمانها را داشته باشم، اما اینها برای من مهم نبود و تنها چیزی که برای من ارزش هنری داشت فقط رادیو بود و بنا بر این دنبال رادیو در این دکوراسوین (دکوریشن) عجیب میگشتم و بلاخره در گوشه ای از این سیم پیچی ها دو عدد رادیوی قدیمی اما خوشگل را دیدم که روی یک میز گذاشته شده بودند و از طرفی در لبه ی سن هم در کنار بلندگو و چراغ های بسیار بزرگ پنج رادیو ی نسل جدید کوچک را که هر کدام از انها را با دو شاخه گل ، زیبا کرده بودند مشاهده کردم ، رادیو ها زیبا بودند اما در کنار ان همه تجهیزات زنگارنگ و خیلی بزرگ ، احساس کوچکی و حقارت میکردند. احساس حقارت رادیو بهم دست میداد و از این بابت من از فضای دکور و هم از طراح این مجوعه کلا ناراضی بودم.
در کل مراسم فقط دو نفر را تشویق کردم!
چندین گوینده ی اقا و خانم و چندین مهمان و مدیر و معاون بالای سن رفتند و سخنرانی کردند و هنرنمایی کردند و جایزه دادند و فقط هنرنمایی منصور اسکندری در نقش شنونده معترض قابل توجه بود و بقیه ی مراسم برخلاف همه حاظرین برای من جذابیت خاصی نداشت و لازم ندیدم که تشویق کنم یا دست بزنم و از این رو من در کل مراسم به دو نفر لازم دانستم که ادای احترام کنم و برای هر کدام یک دقیقه تشویق کنم اولین نفر از شرکت کننده های جشنواره بود که منتخب یکی از بخشهای جشنواره بود و از قسمت پا معلولیت داشت و معاونت صدا برای اهدای لوح تقدیر و تندیس جشنواره به پایین سن امدند و نفر دوم حضور فریبزر گلبن به عنوان پیشکسوت رادیو بود که در بالای سن حضور یافتند و مورد تشویق حاضرین قرار گرفتند و من هم لازم دیدم دومین تشویق را برای ایشان انجام دهم ، حظور فریبزر گلبن بالای سن هم داستان جالبی داشت...
حضور خاطره انگیز و پر احساس پدر رادیو جوان در بالای سن!
ار فریبزر گلبن دعوت شدو در همین لحظه چراغها خاموش شد و تنها پروژکتور مجموعه از دور پدر رادیو جوان را نشانه رفته بود ، او قدم بر میداشت و پله ها را یکی پس از دیگری ارام اما محکم بالا میامد، او می آمد اما هر قدمش داد میزدند: این فریبزگلبن است ، رادیو او را خوب میشناسد و او هم رادیو را خوب میشناید او فریبزر گلین است و عشق رادیو دل او را جوان نگاه داشته است ، فریبرز خواست نشان دهد که سنی از او گذشته است اما من حس کردم که رادیو جوان امروز با او زنده است ، فریبزر گلبن دو قدم ازام هم برداشت و رفت به سوی رادیوهای قدیمی روی میز کناری مجموعه و گل را به نشانه ی عشق و احترام و جوانی و جوانه و امید بین رادیو ها گذاشت و تشریف اورد و سخنرانی کرد تا ما لذت ببریم و اینگونه هم شد.
<< یادداشت قبلی یادداشت بعدی>>
برچسب: رسانه،رادیو جوان،دومین جشنواره جوان و رادیو(جوانه)
نکته: در تاریخ دوشنبه 8 آبان 91 نوشته (جشنواره جوان و رادیو ) شما به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه بخشهای ارتباطات ، رسانه ، خاطره ، روزنوشت فزوده شده است
مطالب مرتبط: اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج دومین جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه
جدول پخش رادیو جوان در مهر1392
نمایش دریاقلی سورانی در رادیو جوان
سهم شنوندگان در برنامه سازی رادیویی
انتخاب موضوع در یک برنامه رادیویی
امام زمان مربی فوتبال میشود!
رادیو جوان شادتر میشود
رادیو خانواده
چالشهای رسانهای یا نگاه آینده نگارانه به رسانه ها
طرح ایمان
گوینده آقا یا خانم!
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 28
کل بازدید :1279566
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد
شهرداری آچاچی [1]
چی بپزم؟
روشنگری [2]
سهبا [4]
رصد خبری [8]
اخبار و تحلیل [1]
شرکت ثمین گستر کارمانیا [4]
شبکه بهداشت و درمان میانه [4]
دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی [3]
مدیریت منابع انسانی [4]
آرشیو اخبار استانداری [19]
ثبت نام آتشنشانی [6]
رادیو دیروز [6]
کتابخانه دیجیتال [26]
[آرشیو(56)]
زمستان 91
پاییز 91
تابستان 91
بهار 91
زمستان 90
پاییز 90
تابستان 90
بهار 90
زمستان 89
پاییز 89
تابستان 89
بهار 89
زمستان 88
پاییز 88
تابستان 88
بهار 88
زمستان 87
پاییز 87
تابستان 87
بهار 87
زمستان 86